سامانه تخصصی علوم تربیتی دکتر کیقباد یزدانی

این سامانه در اختیار همه ی مربیان و مدرسانی است که برای آموزش و پرورشی آزاد، خلاق و پویا تلاش می کنند.

سامانه تخصصی علوم تربیتی دکتر کیقباد یزدانی

این سامانه در اختیار همه ی مربیان و مدرسانی است که برای آموزش و پرورشی آزاد، خلاق و پویا تلاش می کنند.

سامانه تخصصی علوم تربیتی دکتر کیقباد یزدانی

آموزش و پرورش "آزاد"، "خلاق" و "پویا" چیست؟

آموزش و پرورش "آزاد"، آموزش و پرورشی است که از هرگونه اعمال نفوذ و سلطه ی سیاست، مرام و مسلک و ایدئولوژی خاصی آزاد باشد و در راستای رشد مسقل و آزاد کودک بکوشد.

آموزش و پرورش "خلاق"، آموزش و پرورشی است که با پذیرش تفاوت های فردی بین انسانها و برپایه ی آزادی اندیشه و عمل، برای شکوفایی همه جانبه ی استعدادها و خلاقیت کودک بکوشد.

آموزش و پرورش "پویا"، آموزش و پرورش آزاد و خلاقی است که با نگاهی انتقادی به گذشته و حال و بر پایه ی نواندیشی و نوآوری، روبه سوی آینده دارد و مدام در حال تحول و پیشرفت است.

در همینجا از همه ی دوستداران و کوشندگان عرصه ی تعلیم و تربیت خواهانم که با ارسال دیدگاه ها، خبرها و مطالب خود به این سامانه، سهم خود را در ایجاد و تقویت آموزش و پرورشی آزاد، خلاق و پویا ایفا کنند.

آخرین مطالب


بیشتر مربیان آموزشی ما عادت داشته اند و بعضاً هنوز نیز دارند که به  آموزش منحصراً از طریق کتابهای درسی و به شیوه ی صرفاً نظری بپردازند. با این همه،  این روزها کمتر مربی آموزشی- تربیتی ای پیدا می شود که نقش و تأثیر عوامل و وسایل کمک آموزشی و شیوه های آموزش تجربی را در امر تعلیم و تربیت و به طور مشخص در تدریس انکار کند.

دیگر دوره ی روش های بسته و یک بُعدی سنتی که در آن معلم به عنوان "دانای کل" روبروی دانش آموزان قرار می گرفت و با استفاده از وسایل محدودی چون تخته سیاه و کاغذ و قلم، هدفهای آموزشی خود را پیش می برده، گذشته است.

در عصر "انفجار اطلاعات" و در دنیایی که ماهواره ها، رایانه و اینترنت انسانها را در اقصی نقاط جهان به هم مرتبط کرده است و بشر با شتابی وصف ناپذیر به جلو می تازد، به آموزش و پرورش دیگری نیاز داریم؛ آموزش و پرورشی که در آن کودک با اتکاء بر تجربه شخصی، به شناخت خود و محیط خود نایل آید؛ آموزش و پرورشی که در آن کودک به عنوان "انسان آزاد" با تمام حقوق انسانی و ویژگی های فردی اش، و با همه ی مسایل و نیازهای شخصی و اجتماعی اش در مرکز توجه و برنامه ریزی های آموزشی قرار گیرد؛ انسانی که باید برای رویارویی با مسایل و رویدادهای زندگی و پذیرفتن نقش و مسئولیت اجتماعی آماده شود.

کوتاه سخن: ما به آموزش و پرورشی زنده، باز و پویا نیاز داریم که پاسخگوی نیازمندی ها و مسایل انسان امروز باشد. در این آموزش و پرورش، معلم راهنمایی است که پا به پای کودک او را در شناخت خود و محیط خود و کشف و پرورش استعدادها، توانایی ها و خلاقیت هایش یاری       می رساند. چنین آموزش و پرورشی برای رسیدن به چنین هدفهایی به نگرش ها و روش های آموزشی نوینی نیازمند است؛ نگرشها  و روشهایی که در آن مواد و محتوای درسهای مختلف، نه به عنوان اطلاعاتی خشک و مجرد و نه به مثابه ی اجزایی جدا از هم و بی ارتباط با یکدیگر، بلکه به عنوان مجموعه ای زنده و مرتبط با یکدیگر- آنچنان که خود زندگی است- پرداخته و آموخته شود. روشی که شناخت و یادگیری را بر "تجربه و آزمون" شخصی کودک بنیاد می کند؛ روشی که در آن "همه ی حواس پنجگانه" به کار گرفته می شود و احساس را با اندیشه و اندیشه را با عمل پیوند    می زند. تجربه نشان داده است که کودکان یک موضوع آموزشی را زمانی بهتر می آموزند که با فعالیت های متنوع عملی و تجربی همراه باشد و آنان از همه ی حواس خود بهره بگیرند. مثلاً اگر قرار باشد در باره ی انواع برگ های درختان آموزش داده شود، بهتر است که به جای نشستن در کلاس درس و حرف زدن یا خواندن و از برکردن مطلبی در باره برگ ها، با کودک به نزدیکترین جنگل یا حتی پارک آن محل رفت و با جمع آوری برگ ها، آن موضوع را در همان جا به او آموخت. بچه ها از اینکه خودشان چیزی را جستجو کنند، لمس کنند، کشف کنند و یاد بگیرند، بیشتر لذت می برند و آنچه را که به این طریق آموخته اند، بهتر به خاطر خواهند سپرد. همچنین است رفتن به باغ وحش، موزه، کتابخانه و مشابه آنها. (البته طبیعی است که دیگر شیوه ها و امکانات آموزشی مثل خواندن،نوشتن ، گفتگو کردن و غیره نیز ضروری و مفید است و باید به موقع و در جای خود به کار گرفته شوند.)

ما این روش را روش "کلیت گرای فرادرسی" می نامیم؛روشی که دانش بشری را به عنوان یک مجموعه ی کل می نگرد. به امر یادگیری و آموزش از جنبه ها و ابعاد مختلف می پردازد، از یک درس یا رشته ی خاص فراتر می رود و رشته ها و مواد درسی مختلف را به طور طبیعی و زنده به یکدیگر پیوند می دهد. این روش بر این پایه استوار است که فرهنگ و دانش بشری و پیرو آن،    همه ی رشته ها و مواد درسی، رابطه ای تنگاتنگ باهم  و تأثیر متقابل بر هم دارند. از این رو بر آن است که می توان از یک رشته یا درس برای فهم رشته یا درس دیگر مدد گرفت: نقاشی به کمک ادبیات می آید، ادبیات ریاضیات را یاری می رساند، ریاضیات در دانش اجتماعی اثر می گذارد و الی آخر. به عنوان مثال، هرگاه متن همراه تصویر، تصویر همراه موسیقی و موسیقی همراه حرکت باشد، بخشهای مختلفی از حواس انسانی، چه به طور همزمان و چه در پی هم، فعال می شوند و کودک موضوع را در ابعاد وسیعتر و عمیقتری درک و دریافت می کند. از این رو، به تدریس و آموزش نمی توان و نباید تنها از منظر "عقل و منطق" نگاه کرد بلکه باید با نگاه "احساس و عاطفه" نیز آن را نگریست. بر این پایه، مربی باید آموزه های علمی - فنی را با دانشها و قابلیتهای انسانی - اجتماعی در راستای تقویت و پرورش "فردیت" کودک و نیز "خصایل اجتماعی" او پیوند زند و آن را در امر آموزش به کار گیرد. آموزش براساس این دیدگاه نمی تواند و نباید منحصر به مدرسه و کتابهای درسی باشد. از این نظرگاه، همه جا محل آموزش و کودک همیشه در حال آموختن است؛ در مدرسه، در خانه، در کوچه و خیابان، در بازار، در صحرا و جنگل، به هنگام بازی و.... .  

به عبارت دیگر، این دیدگاه می کوشد تا بین مطالب و محتوای آموزشی و زندگی روزمره ی کودک رابطه ای زنده و پویا برقرار کند و با اتخاذ روشهای مناسب، امکان چنین تجربیاتی را برای او در مدرسه و بیرون از آن فراهم سازد. این دیدگاه که بر پایه ی "کودک مداری" یا "دانش آموزمداری" استوار است، می کوشد هدفها و برنامه های آموزشی خود را بر اساس وضعیت و موقعیت "اکنونی" کودک (وضعیتی که کودک در آن قرار دارد) از نظر جسمی – روحی، توانمندی ها و ناتوانمندی هایش و نیز نیازها و علایق او تنظیم و تدوین کند و او را برای آینده ی شغلی و اجتماعی اش آماده سازد. این روش در عین حال، روشی "باز"، "تجربی" و "نتیجه گرا" ست. "باز" است، چون محدود به کلاس درس و ساعات درسی نیست؛ "تجربی" است، چون کودک مواد و محتوای درسی را به طور زنده و عملی و با تجربه و آزمون شخصی می آموزد؛ و "نتیجه گرا" است زیرا کودک نتیجه ی عملی کار خود را دیر یا زود در پایان کار مشاهده خواهد کرد و از آن لذت خواهد برد.

این روش به دلیل چند جانبه بودنش، همچنین این امکان را به مربی می دهد که  بتواند در صورت لزوم، وسیله و نحوه ی آموزش خود را به موقع تغییر دهد و در روند تدریس، تنوع و تازگی ایجاد کند.

هدفهای اساسی این دیدگاه آموزشی به قرار زیر است:

-          تقویت و پرورش فردیت کودک و خصایل اجتماعی او

-          تقویت و پرورش قوه ی تخیل و خلاقیت کودک

-          بخشیدن نقش و سهم فعال به کودک در مراحل مختلف آموزش

-          تقویت کارهای گروهی در کنار فعالیت های فردی

-          به کارگیری همه ی حواس کودک در امر آموزش

در نمودار زیر کارکرد فراگیر و چند گونه ی قصه بازی نمایش داده می شود:

 

این روش از نظر ما نباید تنها به عنوان یک روش آموزشی به کار گرفته شود، بلکه باید به مثابه ی یک خط مشی کلی، یک نگرش و یک نوع منش تربیتی مستمر نگریسته و در همه ی مراحل آموزشی جاری شود.

یکی از شیوه های مؤثر و خلاق برای اجرای چنین روشی که تاکنون در عمل، دستاوردهای متنوع و مثبتی به همراه داشته، "قصه بازی" است که با روحیه و سن کودک نیز تناسب کامل دارد و تقریباً نیل به همه ی هدفهای این روش را به راحتی میسر می سازد.

برای آگاهی بیشتر و دقیقتر از این شیوه، مطالعه ی کتاب "قصه بازی و نقش و کاربرد  آموزشی - تربیتی آن " توصیه می شود.

 

پانوشت

1 این روش که  نگارنده به دلیل گویاتر و روشن تر بودن مفهوم آن برای مربیان آموزش ما، به عنوان "روش کلیت گرای فرادرسی" را برای آن پیشنهاد می کند، بر روش "تربیت زیباشناسانه"(Ästhetische Erziehung)  استوار است. اساس این روش، همان طور که از نامش پیداست، در برابر روش سنتی و رایج "عقل محور"، بر تربیت "حسی – عاطفی" کودک و تقویت حس زیباشناسانه ی او از طریق رشته های هنر و موسیقی تأکید می ورزد.

تأکید بر شناخت زیباشناسانه، نخستین بار از سوی ارسطو و افلاطون، فیلسوفان یونان باستان مطرح گردید؛ اما اصطلاح "تربیت زیباشناسانه" را اول بار شیلر، شاعر و فیلسوف آلمانی (1759 – 1805 م.) در مجموعه ای از نامه هایش تحت عنوان "در باره ی تربیت زیباشناسانه ی انسان" (über die ästhetische Erziehung des Menschen) به کار برد. تلاشهای عملی در راستای این دیدگاه تربیتی در عرصه ی آموزش و پرورش همراه با جنبش اصلاحات آموزشی در اروپا و آمریکا در دهه های آغازین قرن بیستم میلادی تحت عنوان "تربیت از طریق هنر" شروع شد و در دهه های 60 و 70 میلادی به ثمر نشست. این روش که در ابتدا شامل دروس هنر، موسیقی و ورزش می شد، بعدها رشته ها و دروس دیگر را نیز دربرگرفت و در عمل تبدیل به خط مشی کلی آموزشی – تربیتی بسیاری از  مدارس آمریکا و اروپا گشت. از نظریه پردازان بنام معاصر که پایه های علمی و عملی این دیدگاه آموزشی – تربیتی را پی ریختند، ج. دیویی (J. Dewey) آمریکایی (1859 – 1952 م.)، آ. فری یر (A. Ferriere) سوئیسی (1879 – 1960م.)، و گ. اتو (G. Otto) نظریه پرداز معاصر آلمانی شایان ذکرند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۰۵
کیقباد یزدانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی