از پیشگفتار کتاب " دستورزبان مقایسهای آلمانی – فارسی" (کیقباد یزدانی)
دستورزبان برای کسی که زبان مادریاش را میآموزد، قاعدتاً باید دستورزبانی باشد که او را نسبت به زبانی که او به آن سخن میگوید و آن را به طور طبیعی و بر اساس «حس زبانیاش» به کار میبرد، آگاه کند و این آگاهی را به نظم و قاعده درآورد. یک زبانآموز خارجی فاقد این توانمندی و احساس زبانی در زبان مورد نظر است. از اینرو بسیار سودمند و نتیجه بخشتر خواهد بود، اگرکه درتدوین وتشریح قواعد دستورزبان خارجی برای خارجیزبانان و یا در تدریس به آنان از آگاهی و توانمندی آنها در زبان مادریشان سود جسته و از آن به عنوان پلی برای رسیدن به فراسوی زبان دیگر استفاده شود.
یکی از مؤثرترین راهها برای نیل به این مقصود، مقایسه یا مقابله دو زبان ـ زبان مبدأ (زبان مادری) و زبان مقصد (زبان خارجی یا زبان دوم) ـ است. این روش که آن را «زبانشناسی مقابلهای یا مقایسهای» (Kontrastive Linguistik) مینامند، شاخة بسیار جوان علم زبانشناسی عمومی است. از بدو پیدایش این علم جدید در پایان دهة چهل سده بیستم میلادی، نظریهپردازان این روش بر آن بودند که میتوان و باید از طریق زبانشناسی مقابلهای سهم مهمی در هر چه آسانتر کردن امر تدریس و یادگیری زبان خارجی یا زبان دوم ادا کرد. از نظر این علم، بخش زیادی از مشکلات زبانآموزان خارجی در یادگیری آن زبان و نیز اشتباهاتی که در کاربرد آن صورت میگیرد، ناشی از تفاوتها و گاه حتی تشابهات ساختارهای دستوری دو زبان مبدأ و مقصد است. هر چه این تفاوتها بیشتر باشد، امکان اشتباه در یادگیری وآموزش زبان خارجی یا زبان دوم بیشتر شده و یادگیری آن زبان را مشکلتر میکند. این تفاوتها و بعضاً تشابهات میتواند تقریباً در همة مقولات دستوری هر دو زبان (از نظام آوائی و نوشتاری گرفته تا اشکال و کاربرد افعال و زمانهای مختلف دستوری، مفاهیم و کاربرد حروف اضافه، قیود، صفت و انواع دیگر کلمه و حتی در بخش واژگانی و در نهایت در جملهسازی) نیز وجود داشته باشد.
یکی از اهداف علم زبانشناسی مقابلهای/ مقایسهای کشف این تفاوتها و تشابهات و تجزیه و تحلیل و بررسی آنها در جهت ریشه یابی "خطاهای زبانی"، برای رفع یا دست کم کاهش این خطاهاودر نهایت هر چه آسانتر کردن آموزش زبان خارجی یا زبان دوم است. بر این پایه، دستورزبانی که تفاوتها و تشابهات ساختاری بین دو زبان مبدأ و مقصد را بررسی و آنها را جمعبندی و ارائه میکند، دستورزبان مقابلهای یا مقایسهای نامیده میشود. از طریق دستورزبان مقایسهای زبانآموز خارجی در مییابد که مقولات و قواعد دستوری امری قراردادی است و جز در پارهای استثنائات از اعتبار و ارزش عمومی برخوردار است؛ لذا برای او پدیدهای آشنا به نظر میآید و از ترس او در فهم و درک این مقولات کاسته میشود. علاوه بر این، او میفهمد که چگونه یک موضوع یا مطلب در زبان دیگر به شیوهها و روشهای دیگری بیان میشود و بر این اساس این تفاوتها را امری طبیعی خواهد دانست، آن را آسانتر خواهد پذیرفت و درک خواهد کرد. از این گذشته، هم زبانآموز و هم آموزگار زبان خارجی با آگاهی بر تفاوتها و تشابهات دو زبان میتوانند در بسیاری موارد به علت اشتباهات و مشکلات در امر آموزش و یادگیری زبان خارجی پی ببرند و آگاهانه در رفع آن بکوشند. خصوصاً آموزگار زبان خارجی با آگاهی بر علت اشتباهات، به ویژه اشتباهات معمول و تکراری، دیگر از بروز این اشتباهات در دانشآموزان خود شگفتزده نمیشود؛ چرا که میداند که بیشتر این اشتباهات، نه از روی نادانی و کند ذهنی زبانآموز، بلکه کاملاً به دلایل منطقی و قابل انتظاری صورت میگیرد و امری طبیعی در روند یادگیری زبان خارجی یا زبان دوم است؛ از این رو او بهتر میتواند خود را به جای زبانآموز بنشاند و از جایگاه و زاویه نگاه او به زبانآموزی بنگرد و در نتیجه با اتخاذ روش درست در تدریس و به کارگیری تمرینهای مناسب، از بروز این اشتباهات و اشکالات جلوگیری کند. او پیش از هر چیز در مییابد که یک مقوله دستوری جدید را نباید بدون تأمل و بیتوجه به وضعیت و اطلاعات زبانی زبانآموز آموزش دهد.
طبیعی است که بسته به سادگی یا پیچیدگی یک مبحث، چگونگی و روش طرح و ارائه آن نیز متفاوت خواهد بود؛ چراکه آن مقوله دستوری که مثلاً در زبان مادری امری بدیهی و ساده به نظر میرسد، میتواند در زبان بیگانه موضوعی پیچیده و دشوار باشد. علت این امر نیز آن است که زبانآموز این مقولات را در زبان مادریاش به طور طبیعی به کار میبرد و به ندرت دچار اشتباه میشود، اما در زبان بیگانه چون این احساس و تربیت زبانی هنوز وجود ندارد، امکان اشتباهاتش بسیار است. البته باید یادآور شد که بررسی مقایسهای زبان و تجزیه و تحلیل خطاهای زبانی، یکی از راههای شناخت و رفع اشتباهات زبانی زبانآموزان است و به تنهایی نمیتواند همه خطاهای زبانی را روشن، توجیه و حل کند.